رادیو صدای انقلاب 1413 | داستان: ما رفقای همان شهداییم
مرتضی درخشان/ بیسیم را برداشت و گفت: «به فلانی بگید تو بچه تهرونی و اونجایی و ما تو محاصره گیر کردیم؟ مشتی، تو زنده باشی و آب واسه خوردن نباشه؟ پ کو اون ابالفضل ابالفضلت؟»
خودش هم نگفت، این پیغام را چمران با واسطه برای فلانی فرستاد!
«ابوالفضل کاظمی» تعریف میکرد عصر نشده توی خط افق دیدیم که خاک بلند شد و از دور یک جیپ سیمرغ پیدا شد، که زیر آتش عراقیها گازکش میآید.